نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
این مقاله میکوشد با بهرهگیری از منابع تاریخی و پژوهشهای ساسانیشناسی نگاهی گذرا به روایت فردوسی از آغاز ساسانیان تا پایان پادشاهی بهرام سوم و ارزشها و کمبودهای آن بیاندازد. روایت اردشیر مفصل است و افسانهآمیز به علت قدرت، مشروعیت، یکپارچگی سرزمینی، اتحاد دین و دولت و بنیانگذاری او و ضرورت تباریابی و انتقال فره. شاپور یکم تحکیمبخش سیاستها بوده و اهمیت نسبی دارد اما زیر سایۀ پدر و شاپور دوم کمرنگ شده است. هرمزد یکم و بهرامها نیز کمترین روایت را در روایات ملّی دارند. کوتاهبودن پادشاهی، همنامیِ چند هرمزد، همنامیِ سه بهرام و درآمیختگی دادهها، نبود روایات داستانی جذاب و حضور شاپور ذوالاکتاف پس از آنها از علل این کماهمیتی است. شاهنامه در این بخشها خطبهها، اندرزها و وصایای مفصلی دارد که بیشترِ منابع آنها را زدودهاند. این بخشها از فلسفه و اخلاق سیاسیِ ایرانشهری غنی هستند. درکل روایت شاهنامه روایتی است تاریخی با نگرشهای آرمانی، اخلاقی، پهلوانی و ادبی اما امانتداری فردوسی و انتقال دادههای تاریخی و روایی، ارزش تاریخی و روایی متن را بالا برده است.
کلیدواژهها