سجاد آیدنلو
چکیده
در این بیت معروفِ دیباجۀ شاهنامه دربارۀ جایگاه آدمی: «نخستینْت فکرت پسینَت شمار/ تو مر خویشتن را به بازی مدار» (ضبط بر اساس تصحیح خالقیمطلق)، مصراع نخست به چند دلیل و قرینه به صورت «نخستینِ فکرت، پسینِ شمار» درست است نه «نخستینِ فطرت، پسینِ شمار» یا وجوه دیگر. از جملۀ این دلایل و قراین: 1. طبق قاعدۀ «کدام ضبط میتواند ...
بیشتر
در این بیت معروفِ دیباجۀ شاهنامه دربارۀ جایگاه آدمی: «نخستینْت فکرت پسینَت شمار/ تو مر خویشتن را به بازی مدار» (ضبط بر اساس تصحیح خالقیمطلق)، مصراع نخست به چند دلیل و قرینه به صورت «نخستینِ فکرت، پسینِ شمار» درست است نه «نخستینِ فطرت، پسینِ شمار» یا وجوه دیگر. از جملۀ این دلایل و قراین: 1. طبق قاعدۀ «کدام ضبط میتواند به ضبط دیگر تبدیل شود؟»، «نخستینِ فکرت» به «نخستینِ فطرت» تغییر داده میشود امّا احتمالِ برعکس، بسیار ضعیف است. 2. وجهِ «نخستینِ فکرت» در نسخ شاهنامه قدیمتر است. 3. اوّلین بار ملّا حسین واعظ کاشفی در لُبّ لُباب مثنوی، مصراعِ «نخستینِ فکرت پیسن شمار» را با عبارتِ «اوّلُ الفکرِ آخرُ العمل» پیوند داده است. 4. منابعِ فرعیِ مهمّی مانند اختیارات شاهنامه، نسخههای قدیم کتاب فرائدالسلوک و دستنویسِ مورّخِ 689 ه.ق کتاب تبصرﺓ المهتدی و تذکرﺓ المنتهی از ضبطِ مذکور پشتیبانی میکند. 5. در نسخۀ شاهنامۀ مورد استفادۀ نظامی گنجوی هم احتمالاً ضبط مصراعْ «نخستینِ فکرت پسینِ شمار» بوده است. 6. پیش و پس از فردوسی حکما و نویسندگان به رابطۀ «اوّلُ الفکر آخرُالعمل» با «انسان» و «آفرینش» او اشاره کردهاند. معنای «نخستینِ فکرت پسینِ شمار» چنین است: ای انسان تو نخستین موجودی هستی که خداوند هنگام خلقت به آن اندیشید ولی در ترتیب و روندِ آفرینش آخر از همه به وجود آمدی.
حمیدرضا ازدستانی رستمی
چکیده
روایتهای عامیانه و شفاهیِ در پیوند با ادب حماسی و به ویژه شاهنامه، در ادامۀ سنّت شاهنامهنگاری پدیدار شده و این آثار، از جمله منابع مهمّی است که در گشودن دشواریهای ادب حماسیِ رسمی، ابزاری راهگشا است. پیش از این شادروان ابوالقاسم اِنجوی شیرازی این روایتها را در مجموعهای سه جلدی به نام فردوسینامه گرد آورده و منتشر کرده است. ...
بیشتر
روایتهای عامیانه و شفاهیِ در پیوند با ادب حماسی و به ویژه شاهنامه، در ادامۀ سنّت شاهنامهنگاری پدیدار شده و این آثار، از جمله منابع مهمّی است که در گشودن دشواریهای ادب حماسیِ رسمی، ابزاری راهگشا است. پیش از این شادروان ابوالقاسم اِنجوی شیرازی این روایتها را در مجموعهای سه جلدی به نام فردوسینامه گرد آورده و منتشر کرده است. از جمله ویژگیهایی که در روایتهای این مجموعه دیده میشود، علّتتراشی برای برخی رویدادهای حماسی است. در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، میکوشیم علّت وقایع در روایات عامیانه را پیش کشیم و ضمن مقایسه با شاهنامه، به تحلیل آنها بپردازیم. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد رویدادهایی که در روایات عامیانه میبینیم یا اساساً در شاهنامه برای آن علّتی نیامده (مانند علّت بویاترنج در دست گرفتن رستم یا علّت سروده شدن داستان رستم و اسفندیار) یا اگر علّتی در پدیداری آن آمده، متفاوت است با آنچه در روایات عامیانه میبینیم (مانند علّت به کوه بستن ضحّاک، دشمنی سلم و تور با ایرج و...). در این روایات، راوی به اقتضای نگرش عوامانهاش، برای رخدادها دلیلی عامیانه میتراشد. چنین به نظر میرسد که در بیشتر موارد (مانند علّت دشمنی سلم و تور با ایرج، سپیدی موی و روی زال، جنگ کک کوهزاد و زال، دشمنی کاوس و رستم و به زابل بردن سیاوش)، پای زنی در سبب وقوع حوادث در میان است.
نصر الله امامی
چکیده
از روزگاری که رودکی شاعر بزرگ پارسی زبان ، کلیله و دمنه را در عصر سامانی به شعر در آورد ، بیش از هزار سال می گذرد . دریغا که از این اثر بزرگ و ارجمند ، جز ابیاتی کم شمار و پراکنده به جای نمانده است . آنچه از این اثر برجای است ، ابیات پراکنده ای است که در نوشته های گوناگون ادبی و تاریخی و فرهنگ های شعری ثبت شده و به دست ما رسیده است . با توجه ...
بیشتر
از روزگاری که رودکی شاعر بزرگ پارسی زبان ، کلیله و دمنه را در عصر سامانی به شعر در آورد ، بیش از هزار سال می گذرد . دریغا که از این اثر بزرگ و ارجمند ، جز ابیاتی کم شمار و پراکنده به جای نمانده است . آنچه از این اثر برجای است ، ابیات پراکنده ای است که در نوشته های گوناگون ادبی و تاریخی و فرهنگ های شعری ثبت شده و به دست ما رسیده است . با توجه به همین میزان از ابیات بازمانده و برخی قرینه های ضعیف و احتمال های لرزان ، شماری از پژوهشگران و پیش از آنها یکی از خاورشناسان این نکته را مطرح کرده اند که رودکی تنها بخشی از کلیله و دمنه را به شعر در آورده است . نوشتار پیشِ روی ، بر آن است تا با واکاوی این موضوع و با توجه به اسناد و منابع موجود در پی اثبات آن باشد که رودکی همۀ کلیله و دمنه را به شعر کشیده و همت بلند او را به سبب این کار بزرگ در روزگار خود ارج بسیار نهاده بودند و آوازۀ اش به سبب نظم این کتاب گرانقدر در سراسرِ دنیای پارسی زبان آن روزگار گسترانده شده بود .
مجید پوراحمد
چکیده
این مقاله به بررسی روایات مرتبط با بنیان خُتن میپردازد. خُتن-سَکاها گروهی از اقوام ایرانی بودند که در منطقة تاریم باسین ساکن شدند و نخستین بار منابع چینی قرن دوم پیش از میلاد از آنها نام میبرند؛ این منابع جزئیات بیشتری دربارة این قوم تازه وارد بهدست نمیدهند. اما منابع بعدی مطالبی دربارة افسانههای مرتبط با بنیان ختن و زایش ...
بیشتر
این مقاله به بررسی روایات مرتبط با بنیان خُتن میپردازد. خُتن-سَکاها گروهی از اقوام ایرانی بودند که در منطقة تاریم باسین ساکن شدند و نخستین بار منابع چینی قرن دوم پیش از میلاد از آنها نام میبرند؛ این منابع جزئیات بیشتری دربارة این قوم تازه وارد بهدست نمیدهند. اما منابع بعدی مطالبی دربارة افسانههای مرتبط با بنیان ختن و زایش اولین شاه آن ارائه میکنند. از آنجا که همة این روایات مربوط به دورهایست که خُتنیها به آیین بودایی گرویده بودند، این افسانهها نیز رنگ بودایی گرفتهاند، اما از لابهلای همین اشارات کم و کوتاه باقی مانده نیز میتوان مطالبی مهم دربارة اعتقادات، خدایان و اساطیر اولیة ختنیها به دست آورد. بنابراین در این مقاله از یک سو به بررسی این افسانهها پرداختهایم و از سویی دیگر اسامی خدایانی که در این افسانهها آمده بررسی شده است. با بررسیهای انجام شده میتوان گفت که داستان زایش اولین شاه ختن با زایش اولین شاه سکاها که هرودوت آن را نقل کرده، شباهتهای بسیاری دارد و بهنظر میرسد که خُتنیها روایات کهن سکایی را حفظ کردهاند؛ دیگر اینکه نام خدایانی که در این افسانهها آمده، نشانههایی را از دین کهن ختن-سکاها بازگو میکنند.
علیرضا مظفری
چکیده
در مورد تفاوت دو سلسلة اساطیری پیشدادیان و کیانیان و علل تفکیک آن دو، تا به امروز نظریه-های مختلفی ارائه شده است. در بادی امر با علم به رابطة نسَبی میان شاهان کیانی و پیشدادی به نظر میرسد که تفکیک آن دو از همدیگر کاری لغو باشد؛ حتی آن گروه از اسطوره شناسان ایرانی که میخواهند علت تفکیک آن دو را در بیبهرگی یا کمبهرگی شاهان کیانی ...
بیشتر
در مورد تفاوت دو سلسلة اساطیری پیشدادیان و کیانیان و علل تفکیک آن دو، تا به امروز نظریه-های مختلفی ارائه شده است. در بادی امر با علم به رابطة نسَبی میان شاهان کیانی و پیشدادی به نظر میرسد که تفکیک آن دو از همدیگر کاری لغو باشد؛ حتی آن گروه از اسطوره شناسان ایرانی که میخواهند علت تفکیک آن دو را در بیبهرگی یا کمبهرگی شاهان کیانی از ویژگیهای اسطورگی نسبت به شاهان پیشدادی مطرح کنند، در عمل با اقرار به بهرهمندی اغلب شاهان کیانی از ویژگیهای اسطورگی، نتوانستهاند شواهدی متقن برای ادعای خود اقامه نمایند. به نظر میرسد که علت تفکیک این دو گروه از شاهان اساطیری ایران عمدتاً بدان سبب است که شاهان پیشدادی به تنهایی هر دو خویشکاری شاهی و قهرمانی را بر عهده داشتهاند اما شاهان کیان از این دو خویشکاری، شاهی را برای خود نگه داشتند و خویشکاری قهرمانی را به یلانی چون گرشاسب و زال و رستم وانهادند.
میلاد جعفرپور
چکیده
اصطلاح عناصر داستانی، بر مجموعهای از اجزا، ویژگیها و جزییّات صوری یا محتوایی دلالت دارد که ترکیب آنها با یکدیگر زمینهساز تألیف روایت میشود و راوی از رهرو پیوند روشمند آنها میتواند به طرح کلّی و مفهوم ذهنی خود عینیّت ببخشد و از طرفی، مخاطب را هم به شیوهای مطلوب در جریان رویدادها قرار دهد و توفیق در تحقّق این ارتباط به منزلۀ ...
بیشتر
اصطلاح عناصر داستانی، بر مجموعهای از اجزا، ویژگیها و جزییّات صوری یا محتوایی دلالت دارد که ترکیب آنها با یکدیگر زمینهساز تألیف روایت میشود و راوی از رهرو پیوند روشمند آنها میتواند به طرح کلّی و مفهوم ذهنی خود عینیّت ببخشد و از طرفی، مخاطب را هم به شیوهای مطلوب در جریان رویدادها قرار دهد و توفیق در تحقّق این ارتباط به منزلۀ تمهیدی در جذّابیت روایت تلقّی خواهد شد. پیلتننامه یکی از حماسههای منثور ناشناختۀ ادب فارسی است که عبدالرّحمن مراغی آن را تألیف کرده است و یگانه دستنویس آن در تاریخ 972 ق کتابت شده است. پژوهش حاضر برای نخستین بار میکوشد به روش استقرایی و با رویکرد متنشناختی، از راه معرّفی و ارزیابی عناصر داستانی پیلتننامه نسبت به مشخّصات مبهم و امتیازات پوشیدۀ این حماسۀ منثور روشنگری کند و در دو بخش ترتیب یافته است. در پارۀ نخست، پس از بیان مقدّمات، مشخّصات دستنوشتۀ پیلتننامه، داستانپرداز، زمان و منشاء تألیف روایت معرّفی شده است و پس از ارائۀ خلاصۀ داستان، در بخش دوم عناصر داستانی پیلتننامه در هفت بخش پیرنگ، توصیف، درونمایه، روایت، زاویۀ دید، زمان و مکان و شخصیّت تحلیل شده است.